سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ترنّم -






درباره نویسنده
ترنّم -
مدیر وبلاگ : ترنّم[91]
نویسندگان وبلاگ :
رها
رها (@)[27]

وفا
وفا[17]

آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مهر 1388
کامپیوتر
جک و اس ام اس


لینکهای روزانه
دانلود کتاب آموزش یاهو مسنجر [47]
دانلود کتاب خودآموز SQL SERVER 2005 [75]
دانلود رایگان کتاب آموزش شبکه کامپیوتری [82]
دانلود کتاب آذربایجان و آران [189]
دانلود کتاب آموزش ورزش شنا [81]
دانلود رایگان کتاب شعر حیدربابا به همراه ترجمه فارسی [151]
دانلود کتاب عشق برای عشق [72]
دانلود کتاب قورباغه را قورت بده [62]
دانلود کتاب جامع یوگا برای مردان [147]
دانلود کتاب صدای پای آب [129]
دانلود کتاب آموزش Ajax [63]
کتاب شریف منتهی الآمال (شیخ عباس قمی (ره) صاحب مفاتیح الجنان) [27]
اصول کافی جلد چهارم ( ثقةالاسلام کلینی (ره) ) [20]
اصول کافی جلد سوم ( ثقةالاسلام کلینی (ره) ) [18]
اصول کافی جلد دوم ( ثقةالاسلام کلینی (ره) ) [22]
[آرشیو(16)]


لینک دوستان
PARANDEYE 3 PA


لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ترنّم -

آمار بازدید
بازدید کل :80845
بازدید امروز : 7
 RSS 

Bahar-20

 بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب شهدا و الصدیقین

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون

شهید محمد حسن خطیبی در تاریخ 1339 در شهر قهرمان پرور تبریز ، محله خطیب دیده به جهان گشودند . دوران کودکی خود را در محله خطیب با بازی های کودکانه و با هم سن و سالان خود سپری کرده و در تاریخ 1346 وارد مدرسه جایی که ما هر چه آموختیم از آنجا آموختیم و دوران تحصیل ابتدایی خود را در مدرسه تیز قدم به اتمام رسانید .

وی پس از پایان دوره ابتدایی دیدکه در آمد پدرش کفاف خرج خانواده را نمیدهد وارد جامعه شده و مبل سازی « نوریک » واقع در خیابان پهلوی سابق مشغول به کار شد . و در همان سالها باانقلاب و قیام مردم شهر شهید پرور تبریز آشنا شد و در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت میکرد . و در پخش اعلامیه ها مردم را به انقلاب و مبارزه با شاه خائن دعوت می کرد ، و در تاریخ 1357 که شاه از میهن اسلامیمان فرار کرد وی به همراه دوستان انقلابی خود در جلوی دانشگاه تبریز ، از مجسمه شاه بالا رفت و طناب را به دور گردن شاه انداخت و مجسمه شاه خائن را به زیر کشیدند ، و در تاریخ 1358 به خدمت مقدس سربازی رفت و در لشکر 28 پیاده ی سنندج « آجودانی » خدمتش را شروع کرد . و به درگیری که در حمله دمکراتها ی از خدا بیخبر ، ایشان و چند تن از هم رزمانشان را به محل درگیری که در شهر « سقز » بود انتقال دادند و در آنجا که فهمید که دوستش را شهید کرده اند ، سلاح و تجهیزات نظامی خود را زیر خاک مخفی کرده و با اسلحه دوستش به درگیری دمکراتها ادامه داده و پس از شهید شدن برادرم وی را به تبریز انتقال دادند و در گلزار شهدای محله خطیب دفن کردند و پس از 14 روز به خاک سپردن جنازه شهید ، بعد از شناسائی جنازه بعدی فهمیدند که جنازه شهید را عوضی به خانواده شهید محمد حسن حاجی خطیبی تحویل داده اند . سپس جنازه شهید را از زیر خاک بیرون آوردند و بعد از 15 روز جنازه وی را در همان گلزار دفن کردند . و خبر شهادت برادرم محمد را یکی از مامورین ستاد خبری ارتش به خانواده ایشان اطلاع دادند و به ستاد تشخیص هویت مراجعه و جنازه را تشخیص نداده بودند که همان گونه که عرض شد جنازه برادرم محمد حسن حاجی را از شماره اسلحه خود که در زیر خاک مخفی کرده بود شناسائی کردند ودر تاریخ 1360 از طرف فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران جناب آقای سرتیپ ظهیر نژاد تقدیر نامه ای به خانواده وی فرستادند که ایشان « سرتیپ » چنین فرمودند « شهید محمد حسن حماسه آفرین میدانهای نبرد در دفاع از شرف و آزادی وطن و هموطنان عزیز در صفوف جانبازان عصر انقلاب میهن مان قهرمانانه با جیره خواران دولت های امپریالیستی و صهیونیستی جهان جنگید و در قربانگاه عشق خداوندی جان خود را تقدیم خدا کرد و نثار وطن و هموطنان عزیز . »

در هر شهادت دو رسالت عمیق نهفته است ، خون و پیام :ادامه مطلب...


نویسنده » ترنّم » ساعت 3:4 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 9

«بسم‌ و رب‌الشهید»

خدا می‌داند که راه و رسم شهادت‏‏، کور شدنی نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.                              امام خمینی

بار دیگر درهای رحمت و مغفرت خداوندی‏، بر گروهی از بنده‌گانش گشوده شده، در واپسین روزهای سال عزت و افتخار حسینی، و در ایام عزای سرور شهیدان عالم، حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، شهدای گلگون کفن و مفقودان گمنام، در مشهد شهادت‌شان، و در کربلاهای غرب و جنوب میهن اسلامی‌مان، صاحب عزا و میزبان یاران جاماندة خویش، و میزبان گروهی از برادران و خواهران امت اسلامی ایران گشته‌اند.بار دیگر شهدای گمنام، در دشت‌های گرم و تفتیدة خوزستان، سور و میهمانی ترتیب داده‌اند و با دعوت از مردم و نسل‌های جدید بعد از خودشان، یادآور عشق و غیرت و مردانگی گشته‌اند. و بدین صورت ندای «یا اَیُّهَاالنّاس اَدرِکنا» سر داده‌اند که ما را فراموش نکنید. هنوز استخوان‌های ما هم، از ارزش‌ها و مقدّسات اسلامی‌مان ،حراست و پاسداری می‌کنند. ما به تکلیف خود عمل کردیم و در راه عمل به تکلیف، دست و پا و سر دادیم تا شما سلامت بمانید و امروزه تکلیف تو خواهرم! حفظ عفت و حجاب است. «یَا اُختی اَنتَ حِجابک افضل من دمی» خواهرم حجاب تو از خون من مهم‌تر است، خواهرم در راه حفظ حجاب، تو نیز مثل من سر بده، اما موی سر به نامحرم نشان مده! برادرم و خواهرم، حال که توفیق حضور در مناطق عملیاتی غرب و جنوب را پیدا کرده‌ای، قدری تأمل کن، آهسته‌تر گام بردار، و با دید وسیع و بینش عمیق در اطرافت بنگر، تا پیکر مجروح رزمنده‌ای دلاور را ببینی که از تیرهای اهدائی شرق و غرب جنایتکار، زخم در تن رنجورش نشسته، و صدای نالة دلخراش و جانسوزی را که از گلوی خشکیده و لبان ترک‌خورده‌اش جاری است از پس زمان بشنوی «که هل من ناصر ینصرنی» خواهرم زینب زمانه، آمدی خوش آمدی، مرا دریاب، پیامم بشنو. حقایق ناگفته جنگ را تجسس کن، پرچم خونین مرا در دست گیر و با فریاد الله‌اکبر، با سیاهی چادرت، عرصه را بر ظالمان و طاغیان زیق‌تر کن، و دوشادوش برادرانت شعار یا لثارات الحسین علیه‌السلام را فریاد کن، تا آنانکه حسینی‌اند لبیک گوی تو باشند.



نویسنده » ترنّم » ساعت 2:39 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 9

  این عقده را پیش چه کسی باید باز کنم چگونه گره این عقده را بازکنم که بتواند درد و رنج دل شکسته ام را بازگو کند و این دل ، التیام یابد. دردی که از نامردی روزگارِ یا از نامردی مردم روزگارِ و یا شاید هر دوش ، ولی اونی که این روزگار رو می سازه مردمش اند روزگارهیچ کاره است . وقتی برای اولین بار تصمیم گرفتیم نشریه ای را با نام تاورژ به عرصه  ظهور برسانیم وقتی برای اولین بار جمع شدیم که تاورژ را زنده کنیم واستعدادها و نبوغ خود را محک بزنیم تا ببینیم چند مرده حلاجیم وقتی با تمام صادقات  باطن و روح و جسم بخصوص زبان ، پا به عرصه و میدان گذاشتیم و با فداکاری در حق همدیگر سعی مان بر این بود تا به نتیجه برسیم نتیجه ای که سخت بود ولی شیرین و با حلاوت ، به شیرینی شیرینیهایی که در طول عمرمان خورده ایم  و لذت آنی  برده ایم با این تفاوت که شیرینی این پیروزی می توانست جاودانه باشد وقتی که این نهال ضعیف اما امیدوار با تمام سادگی اش توانست رقیبان سر سخت  وقدرتمند خود را پشت سر نهد انگارغرور و تکبر و عجب وجود تمامی اعضاء گروه را گرفت ادامه مطلب...


نویسنده » ترنّم » ساعت 12:6 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 9

<   <<   6