«بسم و ربالشهید»
خدا میداند که راه و رسم شهادت، کور شدنی نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. امام خمینی
بار دیگر درهای رحمت و مغفرت خداوندی، بر گروهی از بندهگانش گشوده شده، در واپسین روزهای سال عزت و افتخار حسینی، و در ایام عزای سرور شهیدان عالم، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، شهدای گلگون کفن و مفقودان گمنام، در مشهد شهادتشان، و در کربلاهای غرب و جنوب میهن اسلامیمان، صاحب عزا و میزبان یاران جاماندة خویش، و میزبان گروهی از برادران و خواهران امت اسلامی ایران گشتهاند.بار دیگر شهدای گمنام، در دشتهای گرم و تفتیدة خوزستان، سور و میهمانی ترتیب دادهاند و با دعوت از مردم و نسلهای جدید بعد از خودشان، یادآور عشق و غیرت و مردانگی گشتهاند. و بدین صورت ندای «یا اَیُّهَاالنّاس اَدرِکنا» سر دادهاند که ما را فراموش نکنید. هنوز استخوانهای ما هم، از ارزشها و مقدّسات اسلامیمان ،حراست و پاسداری میکنند. ما به تکلیف خود عمل کردیم و در راه عمل به تکلیف، دست و پا و سر دادیم تا شما سلامت بمانید و امروزه تکلیف تو خواهرم! حفظ عفت و حجاب است. «یَا اُختی اَنتَ حِجابک افضل من دمی» خواهرم حجاب تو از خون من مهمتر است، خواهرم در راه حفظ حجاب، تو نیز مثل من سر بده، اما موی سر به نامحرم نشان مده! برادرم و خواهرم، حال که توفیق حضور در مناطق عملیاتی غرب و جنوب را پیدا کردهای، قدری تأمل کن، آهستهتر گام بردار، و با دید وسیع و بینش عمیق در اطرافت بنگر، تا پیکر مجروح رزمندهای دلاور را ببینی که از تیرهای اهدائی شرق و غرب جنایتکار، زخم در تن رنجورش نشسته، و صدای نالة دلخراش و جانسوزی را که از گلوی خشکیده و لبان ترکخوردهاش جاری است از پس زمان بشنوی «که هل من ناصر ینصرنی» خواهرم زینب زمانه، آمدی خوش آمدی، مرا دریاب، پیامم بشنو. حقایق ناگفته جنگ را تجسس کن، پرچم خونین مرا در دست گیر و با فریاد اللهاکبر، با سیاهی چادرت، عرصه را بر ظالمان و طاغیان زیقتر کن، و دوشادوش برادرانت شعار یا لثارات الحسین علیهالسلام را فریاد کن، تا آنانکه حسینیاند لبیک گوی تو باشند.