به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک چرا باید به دور تو بگردم؟! ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم .... عشق کلامی از نور است که دستی نورانی آن را بر برگی از نور نگاشته است...
....
یارب دل دوستان پر از غم نکنی با تیر بلا قامت ما خم نکنی ای چرخ تو را به قرآن سوگند یک مو ز سر عزیز ما کم نکنی
....
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی افسرده و دلتنگ چرا مثل منی من عاشق اویم که رنگم شده زرد تو عاشق کیستی که همرنگ منی...
....
باید آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت ، با لب بسته نوشت گرم و پررنگ نوشت... روی هر سنگ نوشت تا بخندند همه که اگر عشق نباشد دل نیست.
....
من در این شهر غریبم و در این خاک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر آتش عشق چنان در دلم افروخته بود دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود...
....
عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فروریختن دیوار غرورت گدایی کنی ، آن وقت که دیگه عشق نیست صدقه هست !
....
کاش در کتاب قطور زندگی ، سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی...
....
هرکه با ما دوست باشد سرور و سالار ماست یاد او درمان ما و در قلب ما
....
دلم میخواد برات بمیرم ولی خودت که میدونی پهلوانان هرگز نمیمیرند...!!