سه چیز در زندگی پایدار نیست: رویاها ، موفقیت ها ، شانس
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیست: زمان ، کلمات ، موقعیت
سه چیز در زندگی آدم را خراب می کند: دروغ ، غرور ، عصبانیت
سه چیز انسان ها را می سازد: کار سخت ، صدق و صفا ، تعهد
سه چیز در زندگی خیلی باارزش است: عشق ، اعتماد به نفس ، دوستان
سه چیز در زندگی است که نباید از بین برود: آرامش ، امید ، صداقت
نویسنده » رها » ساعت 10:51 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 23
برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟
1- بدست آوردن آنچنان معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را بزرگ کند. تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2- توجه به کارهاى پراکنده و مختلف معمولا مانع تمرکز حواس است. و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغلههاى مشوش و پراکنده را کم کند به حضور قلب در عبادات خود کمک کرده است.
3- انتخاب محل و مکان نماز و سایر عبادات نیز در این امر اثر دارد. به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیاء و چیزهائى که ذهن انسانرا به خود مشغول مىدارد مکروه است. و همچنین در برابر درهاى باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آئینه و عکس و مانند اینها. به همین دلیل، معابد مسلمین هر قدر سادهتر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است، چرا که به حضور قلب کمک مىکند.
4- پرهیز از گناه نیز عامل مؤثرى است. زیرا گناه قلب را از خدا دور مىسازد، و از حضور قلب مىکاهد.
5- آشنائى به معنى نماز و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل مؤثر دیگرى است .
6- انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز کمک مؤثرى به این امر مىکند.
7- از همه اینها گذشته این کار مانند هر کار دیگرى نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پىگیرى دارد. بسیار مىشود که انسان در آغاز در تمام نماز یک لحظه کوتاه قدرت تمرکز فکر پیدا مىکند، اما با ادامه این کار و پىگیرى و تداوم آنچنان قدرت نفس پیدا مىکند که مىتواند به هنگام نماز دریچههاى فکر خود را بر غیر معبود مطقا ببندد!
نویسنده » رها » ساعت 10:35 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 23
گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم
گفتی .:: فانی قریب ::.
« من که نزدیکم »(بقره/186)
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم ... کاش می شد بهت نزدیک شم....
ادامه مطلب...
نویسنده » رها » ساعت 11:42 عصر روز شنبه 88 مهر 11
شقایق گفت : با خنده نه بیمارم ، نه تبدار گرسرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی، نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی. یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش میسوخت ....
نویسنده » رها » ساعت 11:13 عصر روز شنبه 88 مهر 11